وفای عهد






انسان برای زندگی برتر ...

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1394-03-08] [ 09:36:00 ق.ظ ]

ایمیلی از طرف خدا ...

امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم؛
و امیدوار بودم که با من حرف بزنی، حتی برای چند کلمه،
نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر کنی.
اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.
وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی
فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: سلام؛
اما تو خیلی مشغول بودی.
یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی
جز آنکه روی یک صندلی بنشینی.
بعد دیدمت که از جا پریدی. خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی ؛
اما به طرف تلفن دویدی
و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی.
تمام روز با صبوری منتظر بودم.
با اونهمه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.
متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی ،
شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی ،
سرت را به سوی من خم نکردی.
تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.
بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی.
نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟
در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛
در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری…
باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم
و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی؛
و باز هم با من صحبت نکردی. موقع خواب…،فکر می کنم خیلی خسته بودی.
بعد از آن که به اعضای خونوادت شب به خیر گفتی ، به رختخواب رفتی
و فوراً به خواب رفتی .
….. اشکالی ندارد.
احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام.
من صبورم،بیش از آنچه تو فکرش را می کنی.
حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی.
من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.
منتظر یک سر تکان دادن، دعا،نماز، فکر، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد.
خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.
خوب،من باز هم منتظرت هستم؛
سراسر پر از عشق تو…
به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی.
آیا وقت داری که این را برای فرد دیگری هم بفرستی؟
اگر نه، عیبی ندارد، می فهمم و هنوز هم دوستت دارم. روز خوبی داشته باشی…
دوست و دوستدارت خدا.
در بی كران زندگی، دو چیز افسونم می‌كند:
آبی آسمان را كه می‌بینم و می‌دانم كه نیست و خدا را كه نمی‌بینم و می‌دانم كه هست…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-03-04] [ 06:55:00 ب.ظ ]

چرا دین؟ ...

بسم الله الرحمن الرحیم

چند مدت بود جواب سوال‌هایم را پیدا نمی‌کردم، جواب دوستانم مرا قانع نمی‌کرد؛ تا یک روز علیرضا بهم گفت: محمد چرا سوالات رو از استاد کریمی نمی‌پرسی؟ فکر می‌کنم بتونند جوابت رو بدن؛ گفتم: فکر خوبیه؛ گفت: این سوال‌های خیلی از بچه‌ها هست و باعث می¬شود بقیه هم جرات کنند و سوال هاشون رو بپرسند. امروز شنبه بود و تا چهارشنبه که با استاد کلاس داشتیم می تونستم همه‌ی سو الهام رو بنویسم تا یادم نرند. وقتی سر کلاس حاضر شدم منتظر بودم تا فرصتی پیش بیاد و سوال‌هایم رو بپرسم و ترس از تمام شدن وقت داشتم؛ علیرضا نیز مرتب بهم اشاره می‌کرد که زودتر بپرسم. بالاخره دل به دریا زدم و دستم را بالا بردم؛ استاد با لبخند همیشگی خود گفتند: آقای یوسفی بفرمایید؛ سعی کردم با اعتماد به نفس بالا شروع کنم؛ گفتم: استاد یک سری سوال تمام ذهنم را درگیر کرده و دوستانم نتوانستند جواب‌های قانع کننده‌ای بهم بدند. استاد گفتند: بفرمایید بنده در خدمت تون هستم انشالله بتونم کمک تون کنم. با ذوق بیشتری ادامه دادم؛ استاد من نمی دونم چرا ما مسلمونیم؟ چرا اسلام بهتر از ادیان دیگر است؟ چرا باید نماز بخونیم و روزه بگیریم؟ چرا باید به خودمون در مورد خیلی چیزها سختی بدیم؟ چرا باید محرم و نامحرم کنیم؟… همین طور پشت سر هم داشتم سوال می‌کردم که آقای کریمی گفتند: آقای یوسفی چند لحظه صبر کنید؛ بنده که نمی تونم همه‌ی سوال‌ها را باهم جواب بدم. بگذارید از ابتدا شروع کنیم به پاسخ دادن اگر بچه‌ها هم راضی باشند در صورت تموم شدن وقت در جلسه‌های بعدی جواب بقیه سوال‌ها را می دیم. ناگهان از همه طرف کلاس بچه‌ها شروع کردن به صحبت کردن که استاد این‌ها سوال‌های ما هم هست. یکی گفت : چرا نباید با دخترها دوست بشیم؟ یکی دیگر گفت: چرا اجازه خوردن هر چیزی رو نداریم و باید همه‌اش به خودمون سختی بدیم؟…در همین لحظه پیش خودم گفتم استاد فکر نکنند که من دین گریز شدم، در همان لحظه استاد نگاهم کردند و گفتند: بچه‌ها بگذارید در ابتدای بحث بگویم این سوالات که در ذهن شما هست بسیار خوبه اما به شرطی که به دنبال پاسخ آن‌ها برید وگرنه در شبهه و شک باقی ماندن برای انسان بسیار خطر ناک است و فکر نکنید با مطرح کردن این سوالات مُهر بی دینی به شما می‌خورد. خیلی خوشحال شدم که استاد توانسته بودن ذهن مرا بخواند. استاد گفتند: حالا با کمک خودتون شروع می‌کنیم به پاسخ دادن. سوال اول: دین به چه معناست؟ چرا باید یک دین انتخاب کرد؟ دوستان عزیزم، همه ما انسانیم و برای ادامه زندگی نیازمند به آموزش یک سری آداب و رسوم و راه و روش هستیم تا این که بدانیم چگونه باید زندگی کنیم. فکر کنید اگر به یک کودک نوپا راه رفتن را آموزش ندهیم و کمکش نکنیم آیا او هیچ‌وقت غیر از حالت خوابیده کار دیگری می‌تواند انجام دهد؟ انسان در هر مرحله از زندگی‌اش به دنبال این است که بتواند راه‌هایی را آموزش ببیند که به او کمک کند تا بهتر و راحت‌تر زندگی نماید؛ که به مجموعه‌ای که آداب و رسوم را با انسان آموزش دهد دین گفته می‌شود. میثم از آخر کلاس بلند شد و گفت: استاد حرف شما درست اما چرا باید اسلام را انتخاب کنیم؟ چرا مسیحیت و یهودیت نه؟ استاد جواب دادند: انسان‌ها همیشه به دنبال بهترین راه و روش است. حالا به نظر شما یک دین باید چه ویژگی داشته باشد که به عنوان بهترین شناخته شود؟ محسن دستش را بالا برد و همه منتظر پاسخش بودن که گفت: استاد با عرض معذرت وقت تمام است؛ همه بچه‌ها با عصبانیت به او اعتراض کردن که استاد گفتند: آقای رحیمی درست می‌فرمایند بنده اصلاً حواسم به وقت نبود. پس حالا شما هم تا جلسه‌ی بعدی به این سوال فکر کنید تا به جواب بهتری دست پیدا کنیم. سپس خداحافظی کردن و از در کلاس بیرون رفتند.

موضوعات: داستان  لینک ثابت
 [ 06:52:00 ب.ظ ]

خلاصه ای از کتاب خاتمیت شهید مطهری رحمة الله ...

 

خاتمیت عنوان قرآنی

هیچ مسلمانی در خاتمیت تردید ندارد زیرا این منافات دارد با ایمان به پیغمبری پیامبر و ایمان به قرآن

ختم نبوت از ضروریات اسلام است

الف- آیه ی 40اخزاب

* محمد پدر هیچ یک از مردان شمانیست

1-     نسخ یک سنت کهن پسر خواندگی

زید بن حارثه غلام حضرت خدیه سلام الله علیها که آنرا به حضرت بخشیده بود/شهادت در جنگ موته کنار جعفر طیار/دومین مرد مسلمان/اين جوان‏ را مردم پسر خوانده پيغمبر می‏خواندند ./ازدواج پيغمبر با زينب برای نسخ عملی كه پيغمبر با زن پسر خوانده خودش ازدواج كرد.

2-     خاتم يعنی ما يختم به

اگر خاتِم النبيين بخوانيم معنايش واضح و ساده است : ختم كننده‏ پيغمبران . [خاتم ] اسم فاعل است كه معنی كنندگی می‏دهد . اما [ ( خاتَم ) ] همين معنی و مفهوم‏ را می‏بخشد به علاوه يك مفهوم اضافه‏ای كه آن مفهوم اضافه اينست كه در اينجا موضوع رسالت و نبوت تشبيه شده است به يك نامه‏ای كه پايان‏ می‏يابد و نويسنده آن نامه نقش و مهر خود را در پايان آن می‏زند .

ب- و كذلك جعلناكم امة وسطا . . . »امت‏ كامل و معتدل ، امتی كه ديگر امتی بالاتر از آن نمی‏تواند در دنيا وجود داشته باشد . اين هم خودش می‏رساند ختم نبوت را. اگر پيغمبری بعد از اين پيغمبر بيايد ، آن پيغمبر و آن امت كه نمی‏تواند ناقص‏تر از اين باشد . اگر بعد بخواهد امتی بيايد بايد كاملتر باشد ، ولی قرآن می‏فرمايد ديگر امتی بالاتر از امت اسلام كه تربيت شده به تعاليم اسلام باشد فرض نمی‏شود

ج- « انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون »ما اين ذكر را ، اين قرآن را نازل كرده‏ايم و برای‏ هميشه حافظ آن هستيم . ( نگهداری می‏كنيم ) يعنی چه ؟ زنده نگهداری می‏كنيم . يعنی قرآن برای هميشه در ميان مردم خواهد بود ، بنابراين‏ كتاب منسوخ شدنی نيست .

د- « و اذ اخذ الله ميثاق النبيين لما آتيتكم من كتاب و حكمة ثم جاء كم رسول مصدق لما معكم لتؤمنن به و لتنصرنه ». ما از همه پيغمبران‏ بدون استثناء پيمان گرفته‏ايم كه هر زمانی كه برای شما كتاب و حكمت‏ بيايد و ما به شما كتاب و حكمت بدهيم ( يعنی در آينده ) ، و پيغمبری در آينده خواهد آمد كه او تصديق می‏كند گذشته‏ها را ، بايد و البته بايد شما از حالا به آن پيغمبر ايمان بياوريد ، و بايد و البته بايد كه شما از حالا او را ياری بكنيد به اينكه بشارت به او را پخش كنيد و ايمان به او در ميان امت خودتان القاء كنيد

**

نهج البلاغه

الف) خداوند از همه پيغمبران برای اين پيغمبر پيمان گرفته است . يعنی تمام‏ نبوتها و شرايع سابقه ، مقدمه و پيش در آمد شريعت ختميه است ، تمام‏ نبوتها مقدمه‏ای است برای اين نبوت ، و اين نبوت ذی المقدمه‏ای است‏ برای تمام نبوتها .

اميرالمؤمنين درنهج البلاغه می‏فرمايد : يك پيوستگی ميان همه انبياء بوده است كه انبياء سابق بايد مبشر انبياء لاحق باشند بالخصوص نبی ختمی‏ ،

يكی از اصول قرآن كريم اينست كه به ما می‏گويد شما بايد به‏ كتب و پيغمبران گذشته هم ايمان بياوريد ، به نبوت عامه ايمان داشته‏ باشيد : « و المؤمنون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله »اساسا اين پيوستگی بوده است

« لانجاز عدته و تمام نبوته » او را فرستاد تا به وسيله او وعده‏ای را كه به مردم داده است به پايان‏ برساند و نبوت را با او تمام بكند و به نهايت برساند و ختم نمايد ²مأخوذا علی النبيين ميثاقه » در حالی كه بر همه پيغمبران پيمان او گرفته‏ شده بود ( اين همان مضمون آيه است : « وإذ اخذ الله ميثاق النبيناز تمام پيغمبران ، خدا برای او عهد و پيمان گرفته بود كه به او ايمان‏ داشته باشند و به او بشارت بدهند و او را به امتهای خودشان معرفی كنند ، « مشهورش سماته » او را مبعوث كرد در حالی كه علامات او در ميان امم ، معروف و مشهور بود ، ، مثل اينكه اين‏ پيغمبر از جزيرش العرب مبعوث می‏شود ( اين يك امر شناخته شده بود ) مركب او به اقتضای محيطی كه هست شتر است ( اين يك علامت مشهور بود ) علامتی در پشت شانه‏اش دارد ( يكی از علائم مشهور او بود ) . اسمش و خصوصيات پدر و فاميلش همه از علائم مشهور او بود . و همچنين [ ( امی ) ] يعنی درس ناخوانده و مكتب نرفته و استاد نديده بود . اين نيز يك علامت‏ مشهور بود .

سر اينكه اسلام بالخصوص در مدينه اين همه نفوذ پيدا كرد اين كه مدينه مركز يهودی نشين‏ بود و علمای يهودی مكرر به يهوديها و غير يهوديها گفته بودند كه ما از كتابهای آسمانی اطلاع داريم كه در اين سرزمين پيغمبری مبعوث خواهد شد ، و احيانا علائم و نشانيها را هم گفته بودند ، گواينكه بعد كه پيغمبر اكرم‏ مبعوث شد عده‏ای ايمان نياوردند و عده‏ای هم روی همان علائم ايمان آوردند . عبدالله بن سلام يكی از آنها بود كه ايمان آورد

. ب)باز در كلمات اميرالمؤمنين است كه : « الخاتم لما سبق » او كه به پايان رساند هر چه كه در پيش بود ، نبوت را ختم كرد « و الفاتح لما انغلق » آنكه گشود هر دری را كه تا آن زمان بسته بود « و المعلن الحق‏ بالحق » و آنكه حق را با حق آشكار كرد .

علم و عقل جانشين نبوت تبليغی

 ( نبی ) چيست ؟ نبی يعنی پيامبر ، كسی كه‏ از طرف خدا برای مردم پيامی می‏آورد كه به او از جانب خدا وحی بشود ، هر كدام از انحاء وحی ،

نيازی كه به وجود چنين انبيائی پيدا می‏شود از اين جهت است كه راه‏ ديگری برای اينكه شريعت ابراهيمی را به مردم تعليم بدهند نيست ، يعنی اگر‏ زمانی بود كه مردم علم و تمدن می‏داشتند و در ميان مردم يك عده علماء و دانشمندان می‏بودند كه قادر بودند مردم را به شريعت ابراهيم دعوت بكنند ، ديگر نيازی به افرادی كه از طريق الهام اين مأموريت را پيدا بكنند نبود .

رابطه معكوس ميان هدايت غريزی و هدايت عقلی

هميشه رابطه‏ای ميان هدايت غريزی و الهامی و هدايت عقلی و عقلانی موجود است . به هر اندازه كه موجود زنده از لحاظ رشد و بلوغ علمی و عقلانی‏ ضعيف است خداوند از طريق الهامات فطری و غريزی او را هدايت می‏كند ، و به هر اندازه كه در اين ناحيه نيرو و قدرت پيدا می‏كند در آن ناحيه ضعيف‏ می‏شود زيرا نيازش سلب می‏گردد. در حيوانات ، هر اندازه كه حيوان پست‏ تر است يعنی شعور حسی و وهمی و خيالی تا برسد به شعور فكری در او كمتر است الهامات غريزی او بيشتر است. پيغمبرانی كه در ادوار گذشته بوده‏اند ، در ادواری بوده‏اند كه عقل و علم‏
بشر قادر نبوده است كه مبلغ شريعت باشد ، يعنی واقعا بشرهای چند هزار سال پيش قدرتشان به اينجا نرسيده بود كه عده‏ای بيايند دور هم جمع شوند و بنشينند و در مسائل مربوط به شريعت خودشان فكر كنند و تجزيه و تحليل و اجتهاد نمايند و بروند دنبال پيدا كردن آن .
همين قدر كه بشر می‏رسد به آن مقام و درجه و مرتبه‏ای كه واقعا مصداق « علم بالقلم ، علم الانسان ما لم يعلم »می‏شود،می‏تواند كتاب آسمانيی كه به دستش می‏دهند ، حفظ كند ، می‏تواند احاديث‏ و جوامع الكلمی را كه پيغمبرش القاء می‏كند لااقل اصولش را نگهداری بكند، ديگر نيازی به انبياء برای تبليغ آن‏ شريعت وجود ندارد . نبودن انبياء در دوره اسلاميه خود دليل تكامل بشريت‏ است ، يعنی عالم فقيه و متفقه ، حكيم و فيلسوف ، جانشين انبيائی‏ .

بلوغ يا نشانه ختم نبوت

اسلام دوره قبل از خودش را به نام دوره جاهليت می‏خواند . اين جاهليت‏ قبل از اسلام از نظر قرآن منحصر به عرب نيست بلكه جاهليت غير عرب هم‏ جاهليت است .

نقطه مقابل جاهليت ، علم است.

دانش جانشين نبوت تبليغی می‏شود.

باب الهام مسدود نشده است

باب نبوت يعنی باب پيامبری مسدود شد ، اما باب كشف و شهود و الهام مسدود نشد .

محدث یعنی کسی که یک حالت  و یک معنویتی دارد که در ضمیرش القائاتی به او می شود.

رسول و نبی

نبی يعنی پيامبر ، يعنی كسی كه‏ از ناحيه خدا پيغامی داشته باشد . رسول يعنی فرستاده خدا ، كسی كه خدا او را برای مأموريتی فرستاده است ، اعم از اينكه آن‏ مأموريت از اين نوع باشد كه آن رسول از جانب خدا چيزی برای مردم آورده‏ باشد ، يا مأموريت و رسالت او از نوع ديگر باشد . فقط در صورت اول‏ است كه آن رسول ، نبی و پيامبر است .

همه انبیا رسول هستند.

نبی و رسول به صاحب شریعت و غیر صاحب شریعت اطلاق می شود.

فلسفه ختم نبوت تشريعی

پيغمبران خدا به نص قرآن مجيد دو دسته هستند : پيغمبرانی كه صاحب شريعت و قانون و كتاب هستند و از طرف خدابرای آنها شريعت و كتابی نازل شده است و آنها پنج نفر بيشتر نيستند و پيغمبرانی كه يا مردم را دعوت می‏كرده‏اند به اين شرايع و قوانين و يا
كسانی بوده‏اند كه قبل از نوح بوده‏اند ، قبل از اينكه برای بشر شريعت و كتابی آمده باشد.

شبهه درباره احتياج به امام در منطق شيعه

تفاوت امام و پيغمبر هر دو با دنيای غيب ارتباط دارند ولی كيفيت ارتباط فرق می‏كند . ولی فرق پيغمبر و امام تنها در ناحيه كيفيت اقتباس علوم از عالم غيب‏ نيست بلكه از لحاظ وظيفه هم با يكديگر اختلاف دارند ، و عمده اين است. وظيفه پيغمبران صاحب شريعت اين بود كه شريعتی را از طريق وحی می‏گرفتند و بعد هم موظف بوده‏اند كه مردم را دعوت بكنند ، تبليغ بكنند ، امام آورنده شريعت وقانون نیست ودعوت ، تبليغ ، وظيفه امام از آن‏ جهت كه اين وظيفه عموم است و او هم يكی از كسانی‏ است كه اين وظيفه را دارد .

 وظيفه امام:امام مرجعی است برای حل اختلافاتی كه منشاء آن هم خود علماء هستند. . مردم وظيفه دارند كه بروند به سراغ امام .علمای امت می‏توانند در كار دعوت و تبليغ و ترويج جانشين پيغمبران باشند اما نمی‏توانند مرجع حل اختلافات باشند .

فلسفه ارسال انبياء از نظر قرآن

اختلاف بخاطر عدم قانون و عدم علم

اختلاف دوم بر اساس هوی و هوس و کتمان حیقت

پيغمبران صاحبان شرايع غير از صاحب شريعت اول دو كار می‏كردند . يكی اينكه قانونی برای مردم می‏آوردند كه اين قانون حل كننده اختلافات‏ مردم باشد و حقوق و حدود آنها را معين كند . يك كار ديگرشان اين بود كه‏ مبارزه می‏كردند با بدعتهائی كه قبلا پيدا شده بود .امام كارش فقط در اين قسمت دوم كه اختلافاتی را كه اهل اهواء و بدع رفع كند.

رابطه نسخ شرايع با ادوار تمدن

اختلافات شرايع اختلافات تباينی نيست ، يعنی مثل‏ دو رژيم مختلف نيست ،و حداكثر اختلاف از قبيل كلاس پائين‏تر با كلاس بالاتر است.

وظایف انبیاء: 1برقراری ارتباط بنده با خدا، 2تعدیل روابط بشر با بشر3تعیین روابط بشر با عالم

مسئله بردگی

اسلام بر آزادگی تکیه دارد و تنها قوانین برده داری رابیان کرده است.

اسلام روی مظاهر متغير زندگی هيچوقت دستور ندارد ، بلكه دستورهای اساسی كلی كه با همه مظاهر متغتير زندگی سازگار است‏ آورده كه قابل نسخ نيست .

یک معنای یگر خاتمیت یعنی هر چه که لازم به بیان بوده تبیین شده است.

سر زنده بودن تعليمات اسلام

سرش اينست كه تعليمات اسلام در هر قسمتی‏ از قسمتها تعليماتی است كه جانشين نمی‏تواند داشته باشد ، برای اينكه‏ اسلام در تعليمات خود هرگز دنبال هدفهای جزئی و موقت برای بشر نرفته‏ است . هدفهای جزئی و موقت بشر بستگی دارد به زمان و مكان . هر حركتی و هر نهضتی كه بستگی داشته باشد با يك هدف جزئی و روی آن هدف جزئی‏ تأسيس شده باشد ، با از بين رفتن آن هدف ، آن حركت و نهضت هم از ميان‏ می‏رود . ولی اگر حركت و نهضتی در دنيا به وجود بيايد روی يك هدفهای نامحدود كه هر چه بشر جلو برود هدف را در جلوی خودش می‏بيند و پشت سر خودش نمی‏بيند ، برای هميشه اين تعليم می‏تواند زنده باشد. نهضت اسلامی نهضت توحيدی بود . ريشه نهضت ،« لا اله‏ الا الله و لا معبود الا الله » بود ،دعوت به معا ، تفکر،میدان زندگی وکار را عمل و عبادت می داند

هر جا كه می‏بينيد اسلام‏ ايستاده است و به اصطلاح چراغ قرمز زده است ، قطعا جلوی مقتضيات زمان‏ نايستاده است بلكه جلوی هوسها ايستاده است ، و اين بيچاره‏ها نمی‏توانند اين دو را از يكديگر تشخيص بدهند .

خاتميت و جبر تاريخ

ما كه قائل به خاتميت هستيم ، عقيده ما اينست‏ كه اولا هميشه خدا دينی در ميان مردم دارد . خود دين حقيقت جاويدی است و از ميان افراد بشر منسوخ نخواهد شد . ثانيا آن دينی كه برای هميشه بايد در اجتماع بشر باقی بماند و آن صلاحيت را دارد كه باقی بماند دين اسلام‏ است و يگانه كتابی در دنيا كه اين صلاحيت را دارد كه برای هميشه در ميان‏ افراد بشر زنده بماند ، نميرد و منسوخ نشود و هميشه‏تر و تازه باقی بماند قرآن است .

 جبر يعنی حتميت ، اجتناب ناپذيری ، و به تعبير ديگر يعنی ضرورت ، و دراصطلاح فلاسفه خود ما يعنی وجوب .

جبر تاريخ يعنی چه ؟ يعنی عوامل تاريخی ، عواملی كه در تاريخ زندگی اجتماعی‏ بشر مؤثر هستند ، تأثيرات جبری دارند

 تأثيرات جبری دارنديعنی چه ؟ يعنی اثرات و اثر بخشيدنهای اين عوامل حتمی و غير قابل تخلف‏ است .

 جبر به مفهوم فلسفی دو قسم است ، يكی جبر در طبيعت است به‏ اصطلاح ، در خلقت است ، و يكی جبر در تاريخ . جبر در خلقت و طبيعت‏
معنايش اينست كه اين دنيائی كه ما در آن هستيم ، اين خلقت و آفرينش‏ يك سلسله قوانين قطعی و ضروری و حتمی و غير قابل تخلف دارد ، هرج ومرج نيست ، حسابهای منظمی بر عالم حكومت می‏كند . در اين موضوع فرقی‏ نمی‏كند كه ما مادی باشيم يا الهی . در صورت اول می‏گوئيم اين قوانين قائم‏ به ذات است ، و اگر الهی باشيم می‏گوئيم مشيت الهی چنين اقتضا كرده‏ است . اما جبر تاريخ يعنی چه ؟ همانطوری كه‏ يك پديده طبيعی قانون‏ خاصی دارد ، زندگی‏ اجتماعی بشر هم مجموعا يك قوانين مخصوص به خود دارد .

-         اسلام به اینکه فساد اخلاق در سرنوشت ملتها اثر دارد تاکید دارد.

-         عوامل تاريخ عبارت است از انسان و احتياجات و غرائز او .سایر احتیاجات ثانوی است.مثل پول

-         احتياجات بشر دو جور است ، يك سلسله احتياجات ثابت و يك سلسله‏ احتياجات متغير . احتياجات ثابت عاملی است برای ثابت ماندن يك‏ سلسله حقايق در زندگی بشر ، احتياجات متغير عاملی است برای تغيير كردن

-         خود جبر تاريخ ايجاب می‏كند كه‏ بايد يك سلسله حقايق در زندگی بشر ثابت و لا يتغير بمانند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1393-11-30] [ 05:22:00 ق.ظ ]

زنگ خدا و تمسخر.... ...

 

با راحله به دنبال خرید کیف و کفش مناسب برای شروع ترم جدید به مغازه های مختلف سرک می کشیدند، از صبح که آمده بودند هنوز تمام خریدهایشان کامل نشده بود؛ با دیدن مغازه بستنی فروش تصمیم گرفتند کمی استراحت کنند .

پس ازسفارش بر روی صندلی های مغازه نشستند در همین زمان از مسجد روبرو صدای موذن پخش شد فاطمه به ساعت خود نگاه کرد، ناگهان دلهره و اضطرابی او را فرا گرفت نمی دانست جلوی راحله باید چه عکس العملی از خود نشان دهد و ترس داشت که حرفی از خواندن نماز اول وقت بزند.همانطور که فاطمه با خود کلنجار می رفت راحله در حال تعرف از نیما دوست جدیدش بود؛ فاطمه سر دوراهی تمسخر راحله و خواندن نماز اول وقت قرار گرفته بود.

صدای آخرین الله اکبر موذن با آوردن بستنی شاگرد مغازه مخلوط شد ، فاطمه از سرجای خود بلند شد.راحله پرسید:کجا؟

جواب داد: من برای نماز به مسجد روبرو می روم .

راحله پوزخندی زد و گفت: نماز به چه دردت می خورد؟ با خدا حرف زدن که نیاز به این ادا و اطوارها نیست…

فاطمه به میان کلام راحله آمد و گفت : شما تا بستنی بخوری من برگشتم. وبا خوشحالی به طرف مسجد رفت در بین راه در ذهنش به یاد خاطره شهید محمد اسلامی نسب افتاد که در زیر سیل ترکش های دشمن بالای دکل هنگام ظهر بدون توجه به موقعیت در وقت خدا اقامه نماز اول وقت بست را مرور می کرد و خوشحال بود که شرمنده امام زمان عجل الله و شهدا نشده است….

موضوعات: داستان  لینک ثابت
[چهارشنبه 1393-10-24] [ 05:05:00 ب.ظ ]