وفای عهد






شبهه پیرامون غدیر خم ...

پرسش:

آيا تمام فرقه هاي اهل تسنن به حديث غدير و به ويژه كلام گوهر بار رسول خدا(ص)، «من كنت مولاه، فهذا علي مولاه» اعتقاد دارند (و فقط با استدلال هاي بياني و عقلي سعي در ردّ حديث غدير دارند و يا اينكه به اصل سندي اين حديث، اشكالي وارد مي كنند).

پاسخ:

در دهمين سال هجرت، رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ قصد زيارت خانه خدا را نمود، و تعداد 114 يا 120 يا 124 هزار در اين سفر آن حضرت را همراهي مي كردند. بعد از انجام مراسم حج، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با جمعيت، آهنگ بازگشت به مدينه كردند. هنگامي كه به غديرخم رسيدند، جبرئيل امين فرود آمد و از جانب خداوند متعال، اين آيه را آورد: «اي رسول ما، آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به مردم ابلاغ كن».(1)
امين وحي، از طرف خداوند به پيامبر امر كرد تا علي را ولي و امام، معرفي كرده و وجوب پيروي و اطاعت از او را به خلق ابلاغ كند.
آنان كه در دنبال قافله بودند رسيدند، و كساني كه از آن مكان عبور كرده بودند، بازگشتند، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: خار و خاشاك آن جا را جمع و برطرف كنند. هوا به شدت گرم بود، مردم قسمتي از رداي خود را بر سر و قسمتي را زير پا افكندند، و براي آسايش پيامبر چادري تهيه كردند، اذان ظهر گفته شد و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نماز ظهر را با همراهان ادا كردند، بعد از پايان نماز، از جهاز شتر، محل مرتفعي ترتيب دادند.
پيامبر با صداي بلند، همگان را متوجه ساخت و خطبه خواند و در ضمن خطبه فرمود: خداوندا گواه باش، همانا من در انتقال به سراي ديگر و رسيدن به كنار حوض، بر شما سبقت خواهم گرفت و شما در كنار حوض بر من وارد مي شويد…، مواظب باشيد كه من پس از خودم دو چيز گران بها و ارجمند در ميان شما مي گذارم، چگونه رفتار مي كنيد، در اين موقع مردم بانگ بر آوردند: يا رسول الله آن دو چيز گران بها چيست؟ فرمود: كتاب خدا و عترت من مي باشد. همانا خداي دانا و مهربان، مرا آگاه ساخت، كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد، تا در كنار حوض بر من وارد شوند، من اين امر را از خداي خود درخواست نمودم، بنابراين بر آن دو پيشي نگيريد و از پيروي آن دو باز نايستيد و كوتاهي نكنيد، كه هلاك خواهيد شد.
سپس دست علي را گرفت و او را بلند نمود، تا حدي كه سفيدي زير بغل هر دو نمايان شد. مردم او را ديدند و شناختند، رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اين گونه ادامه داد: اي مردم كيست كه بر اهل ايمان از خود آنها سزاوارتر باشد؟ مردم گفتند: خدا و رسولش دانا ترند، فرمود: همانا خدا مولاي من است و من مولاي مومنين هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم. پس هر كس كه من مولاي اويم، علي مولاي او خواهد بود، و بنا به گفته احمد بن حنبل (پيشواي حنبلي ها) پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اين جمله را چهار بار تكرار نمود.
سپس دست به دعا گشود و گفت: بار خدايا دوست بدار، آن كه او را دوست دارد و دشمن بدار آنكه او را دشمن دارد، ياري فرما ياران او را و خوارگردان خوار كنندگان او را. او را معيار، ميزان و محور حق و راستي قرار ده.
قبل از پراكنده شدن جمعيت، امين وحي، اين آيه را بر پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نازل نمود: امروز دين شما را كامل نموده و نعمت را بر شما تمام كرده و دين اسلام را براي شما پسنديدم.(2) در اين موقع پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: الله اكبر، بر اكمال دين و اتمام نعمت و خشنودي خدا به رسالت من و ولايت علي ـ عليه السلام ـ بعد از من.
جمعيت حاضر، از جمله ابوبكر و عمر به امير المومنين اين گونه تهنيت گفتند، مبارك باد مبارك باد، بر تو اي پسر ابي طالب كه مولاي من و مولاي هر مرد و زن مومني گشتي.(3)
آنچه ذكر شد اجمالي از واقعه غدير بود كه همه امت اسلامي اعم از شيعه و سني بر وقوع آن اتفاق دارند، زيرا بيش از سيصد نفر از بزرگان علماي اهل سنت به طرق مختلف حديث غدير و نزول آيات تبليغ و اكمال دين را مستنداً از زياده از صد نفر از صحابه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل نموده اند كه سلطان الواعظين، 60 نفر از مشهورترين و مورد اعتماد ترين علماي آنان را با كتاب هايشان كه حديث را نقل كرده اند نام مي برد كه از جمله آنها افراد ذيل است:
1ـ محمد بن اسماعيل بخاري در تاريخ خود ج1.
2ـ مسلم بن حجاج نيشابوري در ج2، صحيح مسلم.
3ـ ابي داود سجستاني در سنن خود.
4ـ محمد بن عيسي ترمذي در سنن خود.
5ـ امام احمد حنبل در ج4، مسند خود.
6ـ ابن تيميه احمد بن عبد الحليم در منهاج السنة.
7ـ ابوالقاسم بن عساكر در تاريخ دمشق.
8ـ ابوبكر خطيب بغدادي در تاريخ بغداد.
9ـ محمد بن يزيد ابن ماجه قزويني در سنن خود.
10ـ سيوطي در تاريخ الخلفاء.
عده اي از علماي اهل سنت مانند محمد بن جرير طبري مفسر و مورخ معروف قرن چهارم كتاب مستقلي به نام (كتاب الولايه) در مورد حديث غدير نوشته و حديث را از هفتاد و پنج طريق روايت نموده.
احمد بن محمد بن سعيد بن عبدالرحمن كوفي معروف به ابن عقده در كتاب الولايه، حديث غدير را به يكصد و بيست و پنج طريق از صد و بيست و پنج تن از صحابه با تحقيقات بليغه نقل نموده است.
ابوالقاسم حسكاني در كتاب الولايه، واقعه غدير را مشروحا با نزول آيات نقل نموده است.
ابوجعفر طحاوي در كتاب مشكل الآثار صفحه 308 مي گويد: اسناد اين حديث صحيح است و احدي را نسبت به راويان آن طعني نيست.(4) احمد بن محمد عاصمي در دين الفتي مي گويد: اين حديثي است كه امت اسلامي آن را با پذيرش دريافت نموده و با اصول موافق است.(5) ابوالفرج، ابن جوزي حنبلي در المناقب مي گويد: علماي تاريخ اتفاق دارند بر اين كه داستان غدير بعد از بازگشت پيغمبر از حجة الوداع در هجدهم ذي حجه بوده… و يكصد و بيست هزار تن اين حديث را از پيغمبر شنيده است.(6)
بنابراين سند اين روايت از ديدگاه اهل سنت هيچ اشكال و خدشه اي ندارد ولي عمده سخن اهل سنت در مورد حديث غدير اين است كه مي گويند كلمه مولا به معناي سرپرستي نيست، بلكه به معناي دوستي و محبت است. به عنوان نمونه فخر رازي در نهاية العقول، قاضي عضدالدين ايجي در المواقف، شاه صاحب هندي در التحفة الاثني عشريه، كابلي در صواقع، عبدالحق دهلوي در لمعات، قاضي سناء الله پاني پتي در السيف المسلول مي گويند: همانا لفظ (اولي) در گفتار رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ كه فرمود: الست اولي بالمومنين من انفسهم، مشتق از ولايت به معناي دوستي است، اولي بالمومنين يعني محبوب تر نزد مومنان است.(7)
آنان مي پندارند سبب ايراد اين خطبه چنان كه مورخين آورده اند ايجاد محبت مردم نسبت به علي ـ عليه السلام ـ بوده است زيرا جماعتي از صحابه كه در يمن براي همراهي با آن جناب تعيين شده بودند مثل بريده اسلمي، خالد بن وليد، و ديگر نامداران، هنگام مراجعت شكايت هاي بيجا از حضرت امير به حضرت رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ عرض نمودند، چون جناب رسالت پناه ديد كه اين قسم حرف ها در ميان مردم شايع شده است و اگر او يك دو نفر را از اين شكايت ها منع كند محمول بر علاقه ايشان بر حضرت امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ مي شود. لهذا خطبه عام فرمود: اين نصيحت را با كلمه منصوص در قرآن آغاز كرد: الست اولي بالمومنين من انفسهم، يعني هر چه مي گويم از راه شفقت و خير خواهي مي گويم، محمول بر پاسداري كسي ننمايند و علاقه كسي را با من در نظر نياورند.(8)
بنابراين در پاسخ سئوال فوق بايد گفت: اهل سنت با استدلال هاي بياني و عقلي و لغوي، سعي دارند دلالت حديث را بر ولايت و امامت حضرت علي ـ عليه السلام ـ نفي كنند و براي اين هدف راه هايي كج و معوجي را رفته اند كه با هيچ معياري قابل پذيرش نمي باشند.

 


پاورقی:

1. مائده : 67.
2. مائده : 6.
3. رضواني، علي اصغر، شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، ج1، ص632 ـ 634، نشر مشعر. 1384ش.
4. اميني، عبدالحسين، الغدير، ترجمه جمعي از مترجمان، بنياد بعثت، تهران، ج2، ص216.
5. همان، ص217.
6. همان، ص217.
7. اميني، عبدالحسين، الغدير. ترجمه جمعي از مترجمان، ج2، ص317، همان.
8. مير حامد حسين، عبقات الانوار في امامه الائمه الاطهار، ج1، ص16، کتابخانه عمومي امام امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ اصفهان، 1366ش.

 

موضوعات: سوالات ما وپاسخ بزرگان  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-06-29] [ 06:47:00 ب.ظ ]

شبهه پیرامون غدیر خم ...

پرسش:

آيا حديث غدير از اعتبار كافي براي اثبات خلافت و امامت علي بن ابي طالب برخوردار است.

پاسخ:

حماسه اعجاب آور و دلنشين غدير نقطه عطفي در تاريخ اسلام است كه ولايت حضرت علي(ع) را به طور رسمي و صريح مطرح نموده و از اهميت خاصي برخوردار است كه براي هيچ كس عذري باقي نمي گذارد. چنان كه حضرت صديقه طاهره ـ سلام الله عليها ـ در جواب عذر تراشي‌هاي انصار فرمود: «و هل ترك أبي يوم غديرخم لاحد عذرا».(1) آيا پدرم با پديد آوردن حماسه غدير، عذري براي كسي باقي گذارد.
اعتبار سندي: حديث غدير از نظر سند قطعي و مسلم بوده و از اعتبار كافي برخوردار است و اگر ما حديث متواتر داشته باشيم آن حديث غدير است. در كتب روائي فريقين به اين ماجرا پرداخته و اين ماجراي مهم تاريخي نقل شده. اشعار و ادبيات هر دو فرقه نيز به صورت گسترده‌اي به اين حادثه مهم تاريخي پرداخته، تا جايي كه كمتر موضوعي را مي‌توان يافت كه اين گونه مورد اهتمام قرار گرفته باشد. عالِم سخت كوش و پرتلاش مرحوم علامه اميني، روايات، اشعار، اسناد و…. مربوط به ماجراي غدير خم را گرد آورده. است، ايشان روايت غدير را از 110 نفر از صحابه(2) و هشتاد و چهار نفر از تابعين(3) از منابع متقن فريقين استخراج نموده و 36 نفر از علماي فريقين(4) و به ويژه دانشمندان اهل سنت را نام مي‌برد و هم چنين جمع كثيري از مؤلفين كه در رابطه به حديث غدير كتاب تأليف نموده‌اند، ذكر كرده است.(5)بنابراين آنان كه در اين موضوع مناقشه كرده‌اند، خود را رسوا كرده‌اند.
كساني كه گفته‌اند: اين حديث اعتبار ندارد اگر منظورشان اعتبار سندي باشد پاسخ اينست كه و ثانياً بسياري از بزرگان اهل سنت به صحت حديث من كنت… تصريح كرده‌اند كه از جمله آنها اشخاص ذيل مي باشند:
1. ذهبي شمس الدين محمد ابن احمد سير الاعلام النبلاء، ج 5، ص 415، 2. ابن حجر فتح الباري، ج 7، ص 74. 3. ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 3، ص 203. 4. حاكم نيشابوري، ‌المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 118 و ص 613. سنن ترمذي، ج 5،‌ص 633. و مصادري كه اين كلام را نقل كرده‌اند بسيار متعددند به عنوان نمونه ترمذي، السنن، ج 5، ص 633 ابن ماجه، السنن، ج 1، ص 45. نسايي، خصايص امير المؤمنين، ص 47، و ص 155. ابن حنبل، المسند، ج 9، ص 43 و ج 1، ص 321. ابن حنبل، فضايل الصحابه، ج 2، ص 593. طبراني، المعجم الكبير، ج 3، ص 179 و ج 5، ص 195.
بنابراين با توجه به آن چه در رابطه با روات حديث بيان شد و با توجه به اين كه در منابع متعدد و متقن و سنن و مساتيد نقل شده حديث غدير از نظر سندي از اعتبار كافي برخوردار است، بلكه قطعي است.

اعتبار دلالي:براي تبيين مقصود حديث غدير، ابتدا لازم است، برخي از الفاظ حديث كه در تبيين جهت دلالي آن دخالت دارند، توضيح داده شود.
ابن كثير در بدايه و نهايه(6) و طبراني و ديگران با سندي كه بر صحت آن اذعان دارند، نقل كرده‌اند كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در غدير خم خطبه خواند و فرمود: اي مردم نزديك است من به سوي خدا دعوت شوم و اين دعوت را مثبت پاسخ گويم، من مسئولم و مورد پرسش قرار خواهم گرفت، شما نيز مسئول هستيد و بازجويي خواهيد شد، در آنجا چه خواهيد گفت. گفتند: گواهي مي‌دهيم كه تبليغ رسالت فرمودي، جهاد نمودي، نصيحت كردي، خداوند جزاي خير بتو دهد! پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: مگر نه اين است كه شما شهادت مي‌دهيد «لا اله الا الله، و ان محمداً عبده و رسوله» و اين كه بهشت، آتش، مرگ و زندگي بعد از مرگ حق است و قيامت حق است و قيامت بدون ترديد خواهد آمد و خداوند مردگان در قبر را زنده مي‌كند؟ گفتند: بلي! به آن گواهي مي‌دهيم.
در اين هنگام پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ عرض كردند خداوندا گواه باش. سپس فرمود: اي مردم خداوند مولاي من است و من مولاي مؤمنانم و من از خودشان نسبت به آنها اولي هستم، فمن كنت مولاه فهذا مولاه يعني علياً اللهم و ال من اولاه و عاد من عاداه…. پس هر كس من مولاي اويم اين (يعني علي) مولاي اوست، خداوندا دوست بدار كسي را كه او را دوست مي‌دارد و دشمن دار كسي كه با او دشمني مي‌كند.
آن گاه فرمود اي مردم من پيش از شما مي‌روم و شما كنار حوض كوثر بر من وارد خواهيد شد… در مورد ثقلين از شما پرسش خواهم نمود… و در اين صحنه حضرت امر مي‌كند كه به عنوان امام با حضرت علي(ع) بيعت كنند.
طرق متعدد وجود دارد كه ابابكر و عمر آمدند بيعت كردند و گفتند: «هنياً لك اصبحت مولي كل مؤمن و مؤمنه».
دلالت حديث و كيفيت استدلال و اعتبار دلالي آن: اين حديث بگونه‌اي روشن و واضح بر امامت و ولايت حضرت علي ـ عليه السّلام ـ بعد از پيامبر گرامي اسلام دلالت دارد كه حضرت مي‌فرمايد: «من كنت مولاه فعلي مولاه.» زيرا كلمه مولي به معني سرپرست و صاحب اختيار و اولي به تصرف مي‌باشد كه همان اولويت مطلقه كه براي حضرت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بود از براي حضرت علي ـ عليه السّلام ـ براي مردم ابلاغ مي‌شود.
كلمه مولي به معناي اولي به تصرف بودن در كتب و تفاسير فريقين آمده(7) اگر چه از براي آن معناهايي ديگر مثل رب و صاحب و جار و محب… ذكر شده،‌اما اين معاني باعث نمي‌شود كه دراين جا، به معني اولي به تصرف نباشد، زيرا معاني مذكور اكثراً امكان ندارد كه در اين حديث مراد باشد، چون مناسبت ندارد.
شواهد و قراين: 1. جملاتي كه قبل از كلمه مولي در حديث غدير آمده خود شاهد قوي بر معناي سر پرستي كلمه مولي است، آنجا كه مي فرمايد: «الست اولي بكم من انفسكم قالوا بلي. آيا من از خود شما بر شما اولويت ندارم؟ گفتند: بلي، بعد فرمود: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه». معلوم است كه مي‌خواهد همان اولويت خودش بر نفوس را براي علي تصويب كند.
2. مناسبت زماني و مكاني كه حضرت پيامبر در اين وادي گرم و سوزان جمعيت كثير را متوقف كرد، مقتضاي حكمت پيامبر اين است كه پيام مهم داشته است و آن مسأله امامت است نه اين كه جمعيت را متوقف كند و بفرمايد علي را دوست بداريد و به ويژه اين كه در بعضي از تعبيرات «من بعدي» داردكه با دوست داشتن سازگاري ندارد، بلكه مي‌خواهد بگويد: علي امام شماست، اين يكي از قراين است كه مي‌تواند، معني مولي را روشن كند.
3. قرينه ديگر فهم حاضرين و شعرا و خطباء در جلسه و خصوصاً خود شيخين كه از آن معني سرپرستي فهميدند و در آثار خود به اين معني منعكس نمودند و شيخين آمدند به عنوان ولي و جانشين پيامبر اين مقام را تبريك و تهنيت گفته‌اند و مردم آن زمان از آن به يوم النصب تعبير مي‌كنند.
4. نزول آيه تبلغ كه اگر ابلاغ نكني رسالت ناتمام است كه اين امر مهم همان امامت است.(8) و آيه اكمال از نتايج به دست آمده از اين حماسه خبر مي‌دهد.
5. خود اين خطابه مشتمل بر حديث ثقلين است كه با معني محبت سازگاري ندارد.(9)
بنابراين حديث غدير از نظر دلالي نيز از اعتبار كافي برخوردار است.
با توجه به آنچه گذشت، ثابت شد كه حديث غدير از نظر سندي و دلالي از اعتبار كافي برخوردار است.
ابراهيم بن محمد مؤيد جويني در كتاب فرايد(10) روايت كرده: در زمان خلافت عثمان در مسجد رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ ديدم علي ـ عليه السّلام ـ در مسجد بود و جماعتي در حال گفتگو با يكديگر بودند. آنان درباره قريش و فضل و سوابق قريش آن چه پيامبر در باره قريش فرموده، سخن مي‌گفتند: و فضيلت انصار و سوابق درخشان آنان و تمجيدي را كه خداوند از آنان در قرآن نموده، يادآور مي‌شدند و هر گروه فضيلت‌هاي خويش را بر مي‌شمرد. در اين حلقه گفتگو بيش از دويست تن شركت داشتند، كه علي و سعد بن ابي وقاص و عبدالرحمن بن عوف و طلحه و زبير و مقداد و ابوذر و حسن ـ عليه السّلام ـ وحسين ـ عليه السّلام ـ و ابن عباس در زمرة آنان بودند. اين نشست از صبح تا ظهر ادامه يافت و علي بن ابي طالب هم چنان نشسته بود و ساكت بود كه جمعيت رو به آن حضرت كرده و از وي خواستند سخن بگويد. آن حضرت فرمود: خداوند به خاطر پيامبر و اهل بيت آن حضرت اينها را به ما موهبت كرد، آن گاه حضرت شماري از فضيلت‌هاي خويش را برشمرد و از آنان تصديق وگواهي خواست و آنان گواهي دادند از جمله اين كه فرمود:
… وخداوند امر فرمود تا مرا در غديرخم نصب كند آن گاه پيامبر خطبه خواند و فرمود اي مردم، خداوند به من رسالتي داده كه سينه‌ام از آن تنگ شده و گمان كردم كه مردم مرا در اين رسالت تكذيب خواهند كرد و سپس مرا تهديد كرده كه يا آن را تبليغ كنم يا اگر تبليغ نكنم مرا عذاب نمايد و فرمود اي مردم آيا مي‌دانيد كه خداوند متعال مولي من (صاحب اختيار) من است و من مولاي مؤمنان و از جانهاي آنان اولي و سزاوارترم، گفتند:‌آري يا رسول الله، فرمود:‌ يا علي برخيز، من برخاستم، فرمود: كسي كه من مولاي او هستم علي مولاي اوست. خدايا دوست بدار آنكه علي را دوست بدارد و دشمن بدار آن كه او را دشمن دارد.
سلمان برخاست و گفت: يا رسول الله اين چه ولايتي است؟ پيامبر فرمود: اين ولايت، آن گونه ولايتي است كه من دارم كسي كه من از جانش نسبت به او اولي هستم علي نيز همان گونه از جان او اولي است، آن گاه خداي تعالي آيه كريمه را نازل كرد «اليوم اكملت لكم دينكم…» يعني امروز دينتان را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضي شدم كه اسلام دين شماست.
آنگاه ابوبكر و عمر برخاستند و گفتند: يا رسول الله اين آيه ويژه علي است؟ فرمود: آري مخصوص علي است و ديگر اوصياي من تا روز قيامت. گفتند: يا رسول الله آنها را براي من بيان كن، فرمود: علي برادرم و وزيرم و وارث و وصيم و جانشين من در ميان امتم و سرپرست هر مؤمني پس از من است سپس فرزندم حسن و حسين و سپس نه تن از فرزندان حسينم. قرآن با آنان و آنان با قرآن هستند آنان از قرآن جدا نمي‌شوند و قرآن از آنان جدا نميشود تا كنار حوض بر من وارد شوند.
آنگاه علي ـ عليه السّلام ـ از كساني كه در آن جمع (در صحنه غدير خم) حضور داشتند و اين سخنان را از پيامبر شنيده بودند و در خاطر داشتند خواست تا برخيزند و گواهي دهند، زيد بن ارقم، براء بن عاذب، سلمان، ابوذر و مقداد برخاستند و گفتند: ما گواهي ميدهيم و در خاطر داريم گفتار پيامبر را كه بر منبر ايستاده بود و تو در كنار وي بودي آنگاه فرمود: ايها الناس… (خطبه حضرت در روز غدير) بنابر اين هم در سند و هم در دلالت حديث شريف كه مربوط به ولايت و امامت علي(ع) است جاي ترديد نيست و همه بر آن اذعان دارند.

 


پاورقی:

1. خصال صدوق، ج 1، ص 173.
2. اميني، عبدالحسين محمد، الغدير، ج 1، ص 41 ـ 144.
3. همان، 145 ـ 165.
4. همان، 167 ـ 311.
5. همان، ص 313 ـ 325.
6. ابن اثير، البدايه و النهايه، بيروت، دار الكتب العلميه، ج 7، ص 362.
7. اميني، الغذير، ج 1، ص 615.‌و تفسير ابن كثير، ج 3، ص 476.
8. طهماسبي، محمدحسين، امام علي، آفتاب اسلام متمدن، به نقل از: حافظ ابوالقاسم حسكاني در كتاب شواهد التنزيل. سبط ابن جوري، در كتاب خواص الامه. ابو سعيد سجستاني، در كتاب الولايه.
9. الغدير، ج 1، ص 651 ـ 669.
10. فرايد السمطين، بيروت، مؤسسه المحمودي للطباعه و النشر، ج 1، ص 312.

 

موضوعات: سوالات ما وپاسخ بزرگان  لینک ثابت
 [ 06:47:00 ب.ظ ]

شبهه پیرامون غدیر خم ...

پرسش:

چرا پيامبر- صلي الله عليه و آله - در غدير خم به طور صريح حضرت علي ـ عليه السلام ـ را به عنوان جانشين خويش انتخاب نكرد؟

پاسخ:

نبي مكرم اسلام- صلي الله عليه و آله - بارها به خلافت امام علي ـ عليه السلام ـ تصرح فرمودند و او را به عنوان جانشين پس از خويش معرفي كردند. آن حضرت در همان سال هاي آغازين رسالت و در يوم الدار كه نزديكانش را فرا خوانده بود كه آنها را به اسلام دعوت كند علي ـ عليه السلام ـ را جانشين پس از خويش معرفي كرد. آن حضرت فرمود: «فَأَنْتَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي».(1) در غزوه تبوك نيز با به كار بردن لفظ «خليفتي» بار ديگر آن حضرت را به جانشيني خويش برگزيد و فرمود: «فَأَنْتَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي وَ دَارِ هِجْرَتِي وَ قَوْمِي أَ مَا تَرْضَي أَنْ تَكونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَي إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي».(2) پيامبر- صلي الله عليه و آله - در موارد ديگري نيز آن حضرت را به عنوان جانشين خويش انتخاب كرد. در واقع غدير خم اعلام رسمي خلافت علي ـ عليه السلام ـ در جمع بسياري از مسلمانان، در روزهاي پاياني عمر پيامبر- صلي الله عليه و آله - بود.
پيامبر اكرم- صلي الله عليه و آله - در غدير خم خطبه اي ايراد فرموده اند كه به خطبه غديريه مشهور است اين خطبه در بسياري از منابع آمده است آن حضرت در اين خطبه چندين مرتبه به جانشيني امام علي ـ عليه السلام ـ پرداخته است. در يك مورد حضرت پس از تلاوت آيه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْك مِنْ رَبِّك وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُك مِنَ النَّاس، فرمودند: «مَعَاشِرَ النَّاسِ مَا قَصَّرْتُ فِي تَبْلِيغِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي إِلَيَّ… فَأُعْلِمَ كلَّ أَبْيَضَ وَ أَسْوَدَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ـ عليه السلام ـ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي الَّذِي مَحَلُّهُ مِنِّي مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسَي إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ هُوَ وَلِيُّكمْ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَك وَ تَعَالَي عَلَيَّ بِذَلِك آيَةً مِنْ كتَابِهِ- إِنَّما وَلِيُّكمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكعُونَ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ وَ هُوَ رَاكعٌ(3)… «اي مردم من درتبليغ رسالتم كوتاهي نكردم همه بدانند كه علي برادر، وصي و جانشين من است جايگاه او نسبت به من همانند جايگاه هارون نسبت به موسي است جز اين كه پيامبري بعد از من نيست او سرپرست شما بعد از خدا و رسول است و خداوند در اين خصوص آيه اي بر من نازل كرده است «همانا سرپرست شما خدا و رسول و كساني هستند كه ايمان آوردند نماز را برپا كردند و در حال ركوع زكات دادند» و علي بن ابي طالب نماز را اقامه كرده و در حال ركوع زكات داده است. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در موردي ديگر در همان خطبه فرمودند: «مَعَاشِرَ النَّاسِ هَذَا عَلِيٌّ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَاعِي عِلْمِي وَ خَلِيفَتِي عَلَي أُمَّتِي. اي مردم علي برادر، وصي، نگه دارنده علم من و خليفه من بر امتم است».(4)
حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «أَوْصَانِي رَسُولُ اللَّهِ ـ فَقَالَ يَا عَلِيُّ… فَإِنِّي قَدْ أَخَذْتُ لَك الْعَهْدَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ ـ بِأَنَّك خَلِيفَتِي وَ وَصِيِّي…. پيامبر مرا سفارش فرمود علي جان من در روز غدير خم از مردم عهد گرفتم كه تو خليفه و جانشين من باشي…».(5) در منابع اهل سنت بيشتر جمله «من كنت مولاه فهذا علي مولاه» آمده است. آنها لفظ مولي را در اين عبارت به معناي دوست گرفته اند در حالي كه قرائن و شواهد نشان مي دهند كه منظور پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ از اين جمله اعلام جانشيني علي ـ عليه السلام ـ بوده است. چرا كه همه مسلمانان در همان روز با علي ـ عليه السلام ـ بيعت كرده و به او با جمله “بخّ بخّ يا عليّ أصبحت مولاي و مولي كلّ مؤمن و مؤمنة"(6) تبريك گفتند و حسان بن ثابت در شعري سرود:” فَقَالَ لَهُ قُمْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّنِي رَضِيتُك مِنْ بَعْدِي إِمَاماً وَ هَادِيا. پيامبر به علي فرمود: اي علي قيام كن كه من رضايت دادم به تو كه بعد از من امام و راهنما باشي".(7)
بنابراين پيامبر اكرم- صلي الله عليه و آله -، علي- عليه السلام - را بارها به عنوان جانشين خويش برگزيد. آن حضرت در آخرين بار، به طور رسمي و صريح در غدير خم جانشيني آن حضرت را اعلام كردند ذكر اين مطلب در منابع معتبر مي تواند گواهي متقن باشد كه پيامبر- صلي الله عليه و آله -، علي ـ عليه السلام ـ را به عنوان خليفه خود انتخاب كرده است. منابع اهل سنت، حديث غدير را با تحريف معناي آن نقل كرده و جرياني در تاريخ ايجاد كرده اند كه غدير به فراموشي سپرده شود. از اين روي در اين جريان تاريخ نگاري، دو رويكرد درباره غدير و برتري علي- عليه السلام - نسبت به ديگران وجود دارد: دسته اول غدير را به كلي فراموش نموده و از ذكر آن پرهيز كرده اند تا در تاريخ گفته نشود و از منابع حذف گردد، دسته دوم: رويداد غدير را ذكر كرده و آن را به معناي ديگري تفسير نموده و با ذكر فضايل امير مؤمنان- عليه السلام – اين گونه برخوردي داشته اند و اين دوگانگي، تناقضي در اذهان به وجود مي آورد كه مردم درباره غدير به نحو ديگري فكر كرده و به آن گرايش پيدا كنند.

 


پاورقی:

1. مفيد، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، كنگره جهانی شيخ مفيد، چاپ اول، 1413ق، ج1، ص50.
2. همان، ص156.
3. طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، مشهد، انتشارات مرتضي، چاپ اول، 1403ق، ج1، ص59
4. همان، ص61.
5. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، انتشارات اسلاميه، بي تا، ج90، ص15.
6. طبرسي، فضل بن حسن، اعلام الوري باعلام الهدی، تهران، انتشارات اسلاميه، چاپ سوم، 1390ق، ج1، ص330.
7. نقوی،مير حامد حسين، عبقات الانوار، اصفهان، كتابخانه عمومي امام علي- علیه السلام -، چاپ دوم، 1366ش، ج7، ص61.

 

موضوعات: سوالات ما وپاسخ بزرگان  لینک ثابت
 [ 06:45:00 ب.ظ ]

​مدت زمان شیردهی ...

مدت لازم نيست حتما دو سال باشد:
-حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ بقره/ 233
-و طبق روايات اهل بيت، مي توان مدت را تا 21 ماه كم كرد كه از آيه 15 سوره احقاف نيز مي توان استفاده كرد كه مي فرمايد:
وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراًاحقاف/ 15
-با اين كه مدت شير دادن معلوم است لكن پدر و مادر با مشورت و با توجه به صلاح جسمي مي توانند در هر فرصتي كودك را از شير باز دارند:
فَإِنْ أَرادا فِصالا عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِمابقره/ 233
-هرگز مادر را از شير دادن منع نكنيد، مگر آن كه خود مادر امتناع ورزد يا مانعي پيش آيد كه درآن صورت دايه بگيريد:
لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ‏بقره/ 233
-در دستورات اسلامي به شير آغوز كه در لغت عرب به آن لباء مي گويند اهميت فوق العاده‏اي داده شده است، تا آنجا كه در كتب فقهي اسلامي مي خوانيم حيات كودك بستگي به آن دارد و به همين دليل دادن شير آغوز را به كودك از واجبات شمرده ‏اند.(شرح لمعه، كتاب نكاح احكام الاولاد و منها الرضاع‏. مجموعه فيش هاى تبليغى(4)، شير، ص: 1)
-و نيز شايد به همين جهت است كه درباره موسي (ع) در سوره قصص آيه 7 چنين مي خوانيم:
وَ أَوْحَيْنا إِلي أُمِّ مُوسي أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِ‏
-شير دادن مادر بايد بر اساس رضايت باشد:
قَالَ الصَّادِقُ (ع): لا تُجْبَرُ الْمَرْأَةُ عَلَي رَضَاعِ وَلَدِهَا(دعائم الاسلام، ج 2، ص 290 مجموعه فيش هاى تبليغى(4)، شير، ص: 2)
6 حد اقل مدت شير دادن براي كودكي كه دوران 9 ماه زندگي جنيني را به پايان برده اند 21 ماه است.
7 هنگام از شير گرفتن، مشاوره و گفتگو براي چگونگي انجام اين كار به نحوي كه زياني متوجه كودك و سلامت او نگردد ضروري است.
لذا به دنبال آن مى‏افزايد:” پايان دوران شيرخوارگى او دو سال است” (وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ).البته منظور دوران كامل شيرخوارگى است هر چند ممكن است گاهى كمتر از آن انجام شود.به هر حال مادر در اين 33 ماه (دوران حمل و دوران شيرخوارگى) بزرگترين فداكارى را هم از نظر روحى و عاطفى، و هم از نظر جسمى، و هم از جهت خدمات در مورد فرزندش انجام مى‏دهد.
اگر پدر و مادر تصميم بگيرند كه طفل را از شير بازگيرند، چه پس از دو سال چه قبل از آن، در صورتى كه با رضايت و اتفاق نظر آن دو باشد، مانعى برايشان وجود ندارد،
اما مستحبّ اينست كه دو سال تمام شير داده شود و واجب آن اينست كه شير دهنده فقط مزد دو سال شير دادن را طلب دارد و اگر زيادتر شير داد اجرتى طلب كار نيست. و اختلاف شده كه آيا همه كودكان دو سال شير طلب دارند يا بعضى از آنها. ابن عباس مى‏گويد: دو سال براى فرزندانى است كه شش ماهه متولد شده‏اند و اگر هفت ماهه متولد شدند 23 ماه شير طلب دارند و اگر نه ماهه بدنيا آمدند 21 ماه شير مى‏خواهند منظور اينست كه مجموع دوران باردارى و شير دادن 30 ماه گردد. و دانشمندان ما (شيعه) نيز همين نحو مى‏گويند چه فرموده‏اند اگر از 21 ماه كمتر بكودك شير داده شود به او ستم شده است.
و ثورى و جمعى ديگر مى‏گويند اگر ميان پدر و مادر اختلافى واقع شد بايد شير كودك دو سال باشد و كم و زياد نگردد.
و نزد ما (شيعه) شير دادن زيادتر از دو سال از نظر احكام رضاع و آوردن حرمت، حكمى و اثرى ندارد.
ابن عباس و ابن مسعود نيز همين را گفته‏اند و بيشتر از دانشمندان مى‏گويند:منظور از آيه در دو سال شير دادن اينست حرمتهايى كه از نظر شير دادن پديد مى‏آيد در صورتى است كه شير خوردن كودك در دو سالگى او باشد و اگر بعد از آن باشد حرمتى نمى‏آيد.
و در جهت جدا كردن از شير نيز بهتر است كه با رعايت تمام آداب و شرائط و خصوصيّات ظاهرى و باطنى انجام بگيرد.
21 ماه يا 2 سال شير دادن به طفل به معناي انحصار تغذيه كودك با شير مادر نيست، بلكه لازم است پس از 4 تا 6 ماهگي از غذاهاي تكميلي مناسب استفاده شود تغذيه انحصاري طفل با شير مادر، نه تنها غذا، بلكه آب مورد نياز او را نيز تأمين مي كند.
شرع مقدّس شير مادر را بهترين غذا براى كودك شيرخوار فرموده است، و تا دو سال قمرى آن را براى رضيع تجويز فرموده است، و فوق آن مدّت را تحريم كه‏ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ . شير مادر پس از دو سال به مزاج طفل آسيب مى‏رساند چنانكه پيش از پايان دو سال اگر مادر باردار شده است شير  او مهلك طفل رضيع است، زيرا كه نفس مادر متوجه به پرورش فرزند در رحم مى‏شود، و شير در سینه مادر مانند مايع مانده در مشكى لجن مى‏گردد و براى مزاج طفل رضيع سخت مضرّ است بلكه مهلك اوست.
مدت شير دهي
1- شير دهي کامل کودک , دو سال تمام است .
2- در صورتي که ممکن باشد, مستحب است کودک را دو سال تمام شير دهند.
3- کودک را مي توانند بيش از دو سال شير دهند.
4- هر چند به اندازهء دو يا سه ماه کمتر از دو سال هم جايز است به کودک شير دهند ولي نسبت به او ستم کرده اند.
5- در صورتي که ممکن باشد و ضرورتي در ميان نباشد, جايز نيست کمتر از بيست و يک ماه کودک را شيردهند.

موضوعات: مادرانه  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-03-06] [ 11:08:00 ق.ظ ]

​تبلیغ شیردهی ...


- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم): مَنْ نَشَرَ عِلْماً فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ‏

( . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، نورى، حسين بن محمد تقى‏، مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم‏،1408 ق‏، ج18، ص 199)

- و نيز نقل شده كه:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم): مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَادِيَةَ مَاءٍ أَوْ نَارٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة

(الكافي؛ كلينى، محمد بن يعقوب‏،دار الكتب الإسلامية،تهران‏،1407 ق‏،ج2،ص164)

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس تجاوز آب يا آتشى را از گروهى از مسلمين بگرداند، بهشت برايش واجب گردد.

 


با توجه به اين كه ترويج تغذيه كودكان با شيرمادر، ترويج آموزشی بر مبناي قرآن و سنت است و مصداق روشن دفع بلا از جامعه اسلامي مي باشد، لبيك گفتن به يك خير انديشي، خير خواهي و خدمت به امت اسلامي و حفظ جان و سلامت سربازان فرداي اسلام و در حقيت ياري دين خدا و ياوران دين او و دفاع از ارزش هاي الهي در دنياي ظلماني و پر هياهو است و در قرآن بیان شده كه اگر در امر دين از شما ياري طلبيده شود، ياري كردن بر عهده شما است” مجموعه فيش هاى تبليغى(4)، شير، ص: 5به نقل از:محمد مهدي اصفهاني‏،مقاله سخني با ناشران فرهنگ وحي و پاسداران حريم ولايت‏ تغذيه كودكان با شير مادر: مرداد 1373 دفتر آموزش بهداشت.)
وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ (انفال/ 72 ) “اگر در(حفظ) دين(خود) از شما يارى طلبند، بر شماست كه آنها را يارى كنيد”
قابل توجه است که بايد گفت ترويج تغذيه كودكان با شير مادران يك مسئوليت فردي و اجتماعي براي همه كساني است كه نسبت به جامعه، كودكان و آينده كشور احساس مسئوليت مي كنند. (محمد مهدي اصفهاني‏،مقاله سخني با ناشران فرهنگ وحي و پاسداران حريم ولايت‏ تغذيه كودكان با شير مادر: مرداد 1373 دفتر آموزش بهداشت. مجموعه فيش هاى تبليغى(4)، شير، ص:10)

متاسفانه در جامعه کنونی کشوركاهش مداوم تغذيه با شير مادر به عوامل مختلفي مربوط است:
“ضعف آموزش و عدم‌ حمايت از مادران در سيستم بهداشتي- درماني از سوي گروه پزشكي و پرستاري چه در بخش دولتي و چه در بخش خصوصي مهم‌ترين عامل مشهود در مراكز درماني است.”( سایت تبیان سميه شرافتي)
دكتر عليرضا مرندي، مي‌گويد: “بر اساس اصول تغذيه با شير مادر، شير دادن به نوزادان بايد حداكثر نيم ساعت پس از زايمان شروع شود، اما آمارها نشان مي‌دهد كه در كشور ما اين ميزان تا 9 ساعت پس از زايمان به تاخير مي‌افتد كه اين امر آثار نامطلوبي بر سلامت نوزادان و همچنين مسائل عاطفي آنها به‌دنبال دارد. “(همان)
مسئله نگران‌كننده‌تر اين است كه كارخانه‌هاي توليد شير خشك نيز هر روز محصولات بيشتري را وارد بازار كرده و اعتماد به نفس مادران را براي ادامه روند شيردهي كاهش مي‌دهند. (همان)
دكتر فريور نيز با اشاره به اينكه سياست‌هاي اجباري و در اختيار قرار ندادن شير خشك به مردم كمكي به آنها نمي‌كند، خاطر‌نشان مي‌كند: “شير خشك بايد در بازار باشد، ولي با ارتقاي سطح آگاهي، مردم خودشان بايد انتخاب كنند كه محصولات مصنوعي برايشان كاربردي دارد يا نه، چون در غير اين صورت و با اجراي سياست‌هاي اجباري، مسلما مردم به سمت واردات قاچاقي اين اجناس كشيده‌ خواهند شد.” (همان)
ايران با 40 ميليون جمعيت سالي 60 ميليون قوطي و در تركيه با جمعيت 80 ميليون نفر سالي 2 ميليون قوطي شير خشك مصرف مي شود. همان جا
در اروپا تلاش براي شير مادر است، در جهان سوم تبليغ براي شير خشك تا بازار فروش كالاي غرب باشد. محمد مهدي اصفهاني‏،مقاله سخني با ناشران فرهنگ وحي و پاسداران حريم ولايت‏ تغذيه كودكان با شير مادر: مرداد 1373 دفتر آموزش بهداشت. مجموعه فيش هاى تبليغى(4)، شير، ص:10)
صد ميليون دلار در سال پول شير خشك مي شود. (محمد مهدي اصفهاني‏،مقاله سخني با ناشران فرهنگ وحي و پاسداران حريم ولايت‏ تغذيه كودكان با شير مادر: مرداد 1373 دفتر آموزش بهداشت. مجموعه فيش هاى تبليغى(4)، شير، ص:4)
بيش از 51% از مادران بيش از يك سال شير خودشان را مي دهند، با اين كه 98% مادران مي توانند شير خودشان را تا دو سال بدهند. همان جا
زنان غربي شير خودشان را به كودك مي دهند. همان جا
-در طي ده سال تعداد مادراني كه شخصا كودك خود را  شير مي دهند در سه كشور سوئد، نروژ و فنلاند از كمتر از 30 درصد به بيش از 90 درصد افزايش يافته است، در آمريكا، استراليا، انگلستان، فرانسه، ژاپن و … نيز كم و بيش چنين وضعيتي وجود دارد، به عبارت ديگر دنياي پيشرفته با سرعت در حال جبران اشتباهات گذشته و ظلم بد فرجامي نا آگاهي ها نسبت به كودكان است. محمد مهدي اصفهاني‏،مقاله سخني با ناشران فرهنگ وحي و پاسداران حريم ولايت‏ تغذيه كودكان با شير مادر: مرداد 1373 دفتر آموزش بهداشت. مجموعه فيش هاى تبليغى(4)، شير، ص: 4
-يونيسف كه يك سازمان بين المللي است و در زمينه مسائل تغذيه و مراقبت هاي بهداشتي كودكان و بطور كلي مسائل مربوط به زندگي كودكان فعاليت دارد، بر اساس يك بررسي قابل استناد اعلام كرده كه اگر همه كودكان در زمان ما، از شير مادر استفاده كنند، ساليانه از بيش از يك ميليون مرگ كودكان در جهان پيش گيري خواهد شد، اين رقم بيانگر اهميت بي مانند شير مادر در بقاء و رشد كودك است. محمد مهدي اصفهاني‏،مقاله سخني با ناشران فرهنگ وحي و پاسداران حريم ولايت‏ تغذيه كودكان با شير مادر: مرداد 1373 دفتر آموزش بهداشت. مجموعه فيش هاى تبليغى(4)، شير، ص: 4
شير دادن مادر جهاد در راه خدا و مايه خوشنودي پروردگار است، لذا بايد شير دادن به عنوان يك ارزش والا مايه سربلندي و افتخار بانوان با اعتقاد باشد. محمد مهدي اصفهاني‏،مقاله سخني با ناشران فرهنگ وحي و پاسداران حريم ولايت‏ تغذيه كودكان با شير مادر: مرداد 1373 دفتر آموزش بهداشت. مجموعه فيش هاى تبليغى(4)، شير، ص: 7
امام عليه السلام فرمود: «زن در دوران حاملگى و شير دادن، اجر مجاهد در راه خدا را دارد و اگر در اين بين بميرد، اجر شهيد دارد».

همان: 238. دستغيب، عبد الحسين، ازدواج اسلامى - قم، چاپ: دوم، 1387 ه.ش.

 

موضوعات: مادرانه  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-03-04] [ 08:10:00 ب.ظ ]